آقايي بنام سعيد. ب لينک جالبي بود - استفاده کرديم
مطالبي از همون لينک (وبسايت مشايي)
"دکتر مويد حسيني صدر تاکيد کرد: من از سال 1369 مهندس اسفنديار رحيم مشايي رابه خوبي مي شناسم وي چند سال قبل استاد اخلاق اسلامي ما در دانشگاه اروميه بود"http://mashayi.com/htmls/news15563848866.php
حالا سخناني از همون دکتر در ايام انتخابات مجلس(حدود 4 سال قبل) در مسجد سيد الشهداء حوزه انتخابيه اش : "من دانشيار هستم
به من گفتند تو نابغه و داشنمند جواني بيا در عرصه انتخابات- من هم اومدم -غاقل از اينکه عده يا شبانه روز عليه دکتر صدر توطئه ميکنند! من دانشيار هستم! آقا شما (خطاب به رقبايش)بي سواد هستيد ديگه!"
جالبتر اينکه اين سخنان در جمعهايي گفته ميشد که عمدتاً اگر معدل سواد ميگرفتيد از حدود 400-500 نفر حاضر در مسجد عمدتاً ديپلم هم شايد نداشتند و شايد بي سواد هم بودند!
شايد قرار بوده در مجلس آقاي صدر شايد عنوان دانشيار بودن و دکتر بودنش رو روي يک پلاک نوشته و به گردنشون آويزون کنند- نميدونم چرا اينقدر اصرار داشتند که دانشيار و نابغه و دانشمند جوان هستند و اين چه ربطي به اينکه الزاماً ايشون بايد نماينده بشن داشت!
بگذريم از اين مثل معروف که مشک آن است که خود ببويد نه اينکه عطار بگويد (هرچند عطار هم نداشتيم و خود مشک داد و هوار(نميدونم با کدوم ح نوشته ميشه) راه انداخته بود که آي مردم من با سواد و دانشمند و نابغه هستم اونم ميون اون تيپ جماعت!
حالا يه دو سه نفر دانشجو هم از اونايي که در جمع 80 نفره متقاضي ورود به دانشگاه در يه دانشگاه با ظرفيت کلاسي 100 نفره هم پيدا شدند که دور بر صدر بودند و بعد از مدتي چند پلاکادر و بنر شهر رو فرا گرفت که دانشجويان از آقا دکتر حمايت کرده اند!