این روزها، تهیه یک فیلم به اصطلاح مستند با عنوان «ظهور نزدیک است» و توزیع رایگان و گسترده آن در سطح کشور- سی دی- به یکی از مسائل بحث انگیز تبدیل شده است. این فیلم که دست اندرکاران تهیه و تولید آن کوشیده اند نام و نشان و رد پای مشخصی از خود باقی نگذارند- و البته کیهان از هویت و انگیزه آنان باخبر است- از یکسو با مخالفت شدید و هشدار مراجع عظام تقلید و عالمان و کارشناسان برجسته دینی روبرو شده است و از سوی دیگر زمینه ای برای سوءاستفاده دشمنان فراهم آورده است. در پی توزیع گسترده سی دی های این فیلم، مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم در یک نشست علمی تخصصی و با حضور اساتید برجسته از جمله حضرت آیت الله طبسی به نقد مستند و عالمانه آن پرداخته و نشان داده است تهیه کنندگان این فیلم به اصطلاح مستند تا چه اندازه از آموزه های اسلامی دور و بی خبر- و یا، باخبر و خدای نخواسته فتنه گر- بوده اند. این مرکز تخصصی در حوزه علمیه قم، اگرچه مانند تهیه کنندگان «ظهور نزدیک است» بودجه های کلان و بی حساب و کتاب در اختیار ندارد ولی امید است سی دی نشست تخصصی مورد اشاره را در همان حد و اندازه بضاعت خود که می دانیم اندک است، تکثیر کرده و توزیع کند، تا خیل عظیم حزب الله که علی رغم تهی دستی، هیچگاه آبروی فقر و قناعت را نبرده اند، بازتولید و توزیع بعدی آن را با بضاعت نفر به نفر خود برعهده بگیرند.
این یادداشت اما، نگاه دیگری به ماجرا دارد و هر چند ترجیح می دهد انگیزه تهیه کنندگان فیلم «ظهور نزدیک است» را دغدغه امام زمانی(عج) آنها و «شوق ظهور» تلقی کند ولی برخی از شواهد و قرائن موجود، نه فقط جایی برای خوش بینی باقی نمی گذارد، بلکه متاسفانه این احتمال را قوت می بخشد که فیلم یاد شده یک ترفند تبلیغاتی است و با هدف زمینه سازی انتخاباتی برای یک جریان منحرف سیاسی تولید و توزیع شده است. جریان مرموز و مشکوکی که چندان ناشناخته نیست و طی سال های اخیر، بارها از نام مبارک مراد غایبمان، حضرت بقیه الله الاعظم-ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- سوء استفاده کرده و می کند و دراین باره گفتنی هایی هست؛
1-از حضرت امیر علیه السلام است که «باطل از هر چیز دیگری به حق شبیه تر است» و اساساً اگر حق و باطل همانگونه که هستند ارائه می شدند، هیچکس به اشتباه دچار نمی شد. ولی به قول حضرت(ع)، فتنه انگیزان، اندکی از حق و بخشی از باطل را درهم می آمیزند و چنین است که بدعت ها را شکل می دهند، فتنه ها بر پا می کنند و نهایتاً گمراهی می آفرینند. (خطبه 50 نهج البلاغه). در سی دی موسوم به «ظهور نزدیک است» نمونه های فراوانی از اینگونه آمیختگی حق و باطل به چشم می خورد که با توجه به نوع این آمیختگی ها به سختی می توان احتمال تصادفی بودن آنها را باور کرد!
2- با توجه به نکته مورد اشاره، در پی آن نیستیم که همه آنچه در سی دی یاد شده آمده است را نفی کنیم، بلکه سخن از آمیختگی حق و باطل در میان است و فتنه و بدعتی که این آمیختگی می تواند در پی داشته باشد. به عنوان مثال، دراین باره که آیا «ظهور نزدیک است»؟ باید گفت؛ براساس آموزه های اصیل اسلامی، منتظران امام عصر- ارواحنا له الفداء- نه فقط در فلان سال و فلان دوره، بلکه هر صبح و شام- صباحاً و مسائاً- در انتظار ظهورند و منتظر واقعی و راستین باید که از همه آلودگی ها، گناهان و دلبستگی های این جهانی دور بوده و هر صبح و شام، ظهور حضرتش را چشم به راه باشد. بنابراین، سخن درباره نزدیکی ظهور نیست که آرزوی همگان است، بلکه بنا به دلایل بسیار روشن دینی و عقلی تعیین وقت ظهور- توقیت- و نیز انطباق شخصیت های یاد شده در احادیث و روایات با شخصیت های حاضر در هر عصر و زمان، منع شده است، نه آن که چنین آرزو و احتمالی در میان نباشد، مگر نه این که همه مردم ایران و شیعیان جهان از ژرفای دل آرزو می کردند و براین باور بودند و بودیم که حضرت امام راحل(ره) پرچم انقلاب را به دست صاحب اصلی آن می سپارند و بعد از رحلت ایشان در این آرزو به سر می بریم و با تمام وجود از خدای مهربان می خواهیم که این مهم به دست مبارک رهبر معظم انقلاب به انجام برسد.
3- گفتنی است در طول تاریخ نه یک بار و دوبار، بلکه بارها اتفاق افتاده است که برخی از شخصیت ها را با شخصیت هایی که از آنها در احادیث و روایات به عنوان شخصیت های زمان ظهور یاد شده است، انطباق داده اند و این انطباق دادن ها برای جهان اسلام و عالم تشیع بی هزینه و خالی از آسیب نیز نبوده است. به عنوان یک نمونه نزدیک؛ در سال های اولیه جنگ تحمیلی از برادر عزیزمان سردار رحیم صفوی با عنوان شعیب بن صالح و یکی از سرداران سپاه امام زمان- ارواحنا له الفداء- یاد می کردند و مدتی بعد آیت الله هاشمی رفسنجانی را شعیب بن صالح نامیدند و... درباره «سفیانی»، «سید یمنی»، «دجال» و برخی دیگر از شخصیت های زمان ظهور نیز نمونه هایی از این دست را می توان در تاریخ مکتوب- و نه حتی شفاهی- ملاحظه کرد. نمونه هایی که در زمان خود، باورهای کاذبی را در برخی از اذهان شکل دادند و بعضاً نیز بی آسیب نبوده اند.
4- تهیه کنندگان سی دی موسوم به «ظهور نزدیک است» بیشترین تلاش خود را به انطباق شخصیت «شعیب بن صالح» با آقای دکتر احمدی نژاد اختصاص داده اند که صرفنظر از شخصیت مردمی و قابل احترام آقای احمدی نژاد باید گفت:
الف: بررسی ها و تحقیقات مستند اسلام شناسان و عالمان برجسته دینی نشان می دهد در مجموعه احادیث و روایات، فقط 17 حدیث درباره «شعیب بن صالح» نقل شده است که غیر از 3 روایت، بقیه از طریق علمای عامه و اهل سنت روایت شده. و از 3 حدیثی که راویان شیعه نقل کرده اند، دو حدیث، فاقد رجال معتبر و اهل ثقه است و تنها یک حدیث که از حضرت امام رضا علیه السلام نقل شده مورد پذیرش قرار گرفته که در آن روایت نیز فقط به نام شعیب بن صالح و این که از یاران حضرت امام زمان- ارواحنا له الفداء- و از طایفه «بنی تمیم» است، اشاره شده و دیگر هیچ! (از تحقیقات مستند مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم با ذکر اسناد مربوطه). اکنون باید پرسید ویژگی ها و خصوصیاتی را که تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» به شعیب بن صالح نسبت داده و آن را در انطباق با آقای احمدی نژاد می دانند، از کجا آورده اند؟!
ب: بر فرض که آنچه در روایات غیرمعتبر درباره خصوصیات شعیب بن صالح آمده است، صحت داشته باشد! در این حالت، پرسش بعدی آن است که چه رابطه و مشابهتی میان ویژگی های «شعیب بن صالح» و «آقای احمدی نژاد» وجود دارد؟
تهیه کنندگان فیلم به اصطلاح مستند «ظهور نزدیک است» برای انطباق این خصوصیات به استدلال های دم دستی و متأسفانه بی پایه و اساسی متمسک شده اند. به عنوان مثال می گویند در روایات - همان روایات که شرح آن گذشت- آمده است که شعیب بن صالح یک فرمانده نظامی است و برای انطباق این ویژگی با آقای دکتر احمدی نژاد، استدلال می کنند که ایشان هم در جنگ تحمیلی حضور فعال داشته است! و یا وقتی در روایات مورد اشاره، شعیب بن صالح را با دکتر احمدی نژاد همنام نمی بینند، به این تفسیر من درآوردی متوسل می شوند که «شعیب» در لغت، مصغر - کوچک شده- کلمه «شعب» است و شعب به معنی مردم و خلق است و از آنجا که آقای احمدی نژاد یک رئیس جمهور مردمی است، بنابراین باید همان شعیب بن صالح باشد! این تفسیر به رای در حالی است که حتی در تفسیر آیات شریف قرآن نیز، ظاهر آیه، «سندیت» و «حجیت» دارد و کسی نمی تواند مفهوم و تفسیری را به آن نسبت بدهد که باظاهر آیه، مغایرت داشته باشد. بنابراین اگر مقصود از شعیب بن صالح، همان آقای احمدی نژاد بود باید نام ایشان در روایت می آمد و حال آنکه نام آقای احمدی نژاد «محمود» است و نام پدر مرحوم ایشان نیز «صالح» نبوده است. مطابق فرمول من درآوردی تهیه کنندگان سی دی یاد شده می توان گفت «سید» در لغت به معنی «آقا» است. آیا با این حساب می توان نتیجه گرفت که مثلاً «سید یمنی» ذکر شده در روایات ظهور، می تواند «سید» به معنای «از نسل رسول خدا(ص)» نباشد؟!... و قس علیهذا... این چه نوع استدلالی است؟!
گفتنی است در روایات ظهور نام خاص «سید خراسانی» و «سید یمنی» نیامده است و تنها به این که آن دو بزرگوار از نسل رسول خدا(ص)- سید- و از اهالی «خراسان» و «یمن» هستند اشاره شده و این دو فقره با «شعیب بن صالح» که نام ایشان آمده است- البته براساس همان روایات که به آن اشاره شد- متفاوت است.
5- در سی دی «ظهور نزدیک است» با همان استدلال کذایی از «ملک عبدالله» پادشاه اردن به عنوان «سفیانی» یاد شده است که دشمن قهار حضرت صاحب الزمان- ارواحنا له الفداء- است و مطابق روایات معتبر اساساً برای جنگ با آن حضرت خروج می کند.
خب! حالا باید از تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» پرسید؛ در کجای روایات آمده است که «شعیب بن صالح» از «سفیانی» برای حضور در جشن های نوروزی دعوت می کند؟! مگر قرار نیست شعیب بن صالح، فرمانده یا یکی از فرماندهان سپاه حضرت ولی عصر(عج) باشد بنابراین باید با «سفیانی» سر جنگ و ستیز داشته و او را یکی از اصلی ترین دشمنان حضرت بداند، پس چرا با این دشمن خونی حضرت صاحب الزمان- ارواحنا له الفداء- نرد دوستی می بازد و از وی به عنوان میهمان و برای حضور محترمانه در ایران اسلامی دعوت به عمل می آورد؟! با پوزش از برادر عزیزمان جناب آقای احمدی نژاد و صرفا از باب مزاح؛ باید گفت که ظاهرا «سفیانی» سی دی یاد شده بیشتر از شعیب بن صالح مورد اشاره در همان سی دی، به روایاتی که در سی دی آمده است اعتقاد دارد که- به قول آقای احمدی نژاد- اولا؛ دعوت شعیب بن صالح را نمی پذیرد! و ثانیا؛ به وزیر خارجه و رئیس مجلس حکومت خود دستور می دهد که علیه جمهوری اسلامی ایران و رئیس دولت آن موضع گرفته و بد و بیراه بگویند!!
6- تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» دست به اقداماتی زده اند که نشان می دهد این فیلم را با اغراض خاص و آلوده ای تهیه کرده اند. از جمله
- و فقط یکی از آن نمونه ها- حذف بخشی از کلام رهبر معظم انقلاب است. آنها در سی دی مورد اشاره برای اثبات نظر خود از کلام حضرت آقا مایه گذاشته و به نقل از ایشان آورده اند؛ «من با اطمینان کامل می گویم تحقق وعده الهی در راه است» و حال آن که رهبر معظم انقلاب بعد از اشاره به بیداری جهان اسلام می فرمایند؛
«من با اطمینان کامل می گویم این هنوز آغاز راه است و تحقق کامل وعده الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت اسلامی در راه است. نشانه این وعده تخلف ناپذیر در اولین و مهم ترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلند آوازه نظام اسلامی بود. احساس هویت و تشخص در اقلیت های مسلمان در بیشتر کشورهای غربی همه و همه نشانه های آشکار پیروزی اسلام در هماورد با دشمنان یعنی در قرن 51 هجری است، ملت های مسلمان هنوز گردنه های دشواری پیش روی دارند».
همانگونه که ملاحظه می کنید، تهیه کنندگان سی دی یاد شده، بخش هایی از کلام رهبر معظم انقلاب را حذف کرده اند تا بتوانند از بخش تحریف شده، برای اثبات منظور خود استفاده کنند. توجه کنید آقا تاکید می کنند که «این هنوز آغاز راه است» و می فرمایند «ملت های مسلمان هنوز گردنه های دشواری پیش روی دارند»و این همه در همان پاراگراف از بیانات ایشان آمده است. اکنون باید گفت که آیا می توان تحریف سخنان رهبر معظم انقلاب را- که در همان سی دی از ایشان با عنوان «سید خراسانی» یاد شده است- اقدامی برخاسته از شوق ظهور و عشق به حضرت بقیه الله الاعظم(عج) دانست؟! و آیا نباید این اقدام و اقدامات مشابه دیگری از این دست را نشانه سوءنیت تهیه کنندگان و ترویج کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» تلقی کرد؟!
7- اشاره کردیم که طی 23 سال گذشته، از برخی شخصیت ها به عنوان «شعیب بن صالح» یاد شده بود، از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی، سردار رحیم صفوی و... البته هیچیک از کسانی که بر این باورها بودند مانند تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» برای اثبات نظر خود به تولید فیلم و توزیع گسترده آن در سطح کشور دست نزدند، بلکه تنها حدس و گمان خود را در محافل خصوصی مطرح می کردند و بدیهی است که نمی توان انطباق دهی آنان را ناشی از سوءنیت دانست و اگر چنین بود و قصد و غرض خاصی را دنبال می کردند، به تهیه فیلم و آسمان ریسمان کردن های آنچنانی روی می آوردند.
و اما، به عنوان یک نمونه، فرض کنید آنهایی که آیت الله هاشمی را با توجه به مواضع آن دوران ایشان، شعیب بن صالح می دانستند برای اثبات نظر خود فیلم و سی دی تهیه کرده و در سطح گسترده ای پخش می کردند و باز هم فرض کنید- بر فرض محال- هیچکس هم به آن اعتراض نمی کرد. و نتیجه آن که آیت الله هاشمی رفسنجانی در اذهان عمومی با عنوان شعیب بن صالح یعنی یکی از فرماندهان سپاه حضرت حجت- روحی له الفداء- تلقی می شد. خب! با این حساب می توانید حدس بزنید که در جریان فتنه 88 چه اتفاقی می افتاد؟! آیا کسانی که باور کرده بودند آقای رفسنجانی شعیب بن صالح است، نظر و دیدگاه- متاسفانه غیرقابل قبول ایشان- را نظر و دیدگاه حضرت صاحب الزمان(عج) تلقی نمی کردند؟!... بگذریم که... .
8- با توجه به هویت تهیه کنندگان و توزیع کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» که شواهد و قرائن فراوانی از وابستگی آنها به «حلقه حاشیه ساز دولت» حکایت می کند و نیز، با توجه به نکته ای که در بند 7 آمده است و سابقه شناخته شده ای که حلقه یاد شده دارد، به نظر می رسد فیلم «ظهور نزدیک است» یک ترفند سیاسی است که با هدف تبلیغات انتخاباتی برای یک جریان انحرافی تهیه و در سطح گسترده ای توزیع شده است. و تهیه کنندگان سی دی که از بی اعتمادی مردم نسبت به خود باخبرند، قصد داشته اند با توزیع گسترده آن ابتدا آقای دکتر احمدی نژاد را در اذهان عمومی همان «شعیب بن صالح» معرفی کنند و بعددر دوران انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و یا... با استناد به این که از افراد نزدیک به آقای احمدی نژاد و مورد وثوق و اطمینان ایشان هستند، لیست نامزدهای مورد قبول خود برای مجلس و یا نامزد ریاست جمهوری مورد نظر خود را، نامزد و نامزدهای مورد تایید حضرت بقیه الله الاعظم- ارواحنا له الفداء- جا بزنند!!
خوشبختانه دیروز حجت الاسلام والمسلمین آقاتهرانی، نماینده مجلس شورای اسلامی از مخالفت آقای دکتر احمدی نژاد با معرفی ایشان به عنوان شعیب بن صالح خبر دادند که از رئیس جمهور محترم جز این نیز انتظاری نمی رفت.
و بالاخره این که، براساس آموزه های غیرقابل تردید و مستحکم اسلامی و مخصوصاً دستور صریح و مکتوب- توقیع شریف- حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداء، ورودیه آن حضرت در دوران غیبت کبری، ولی فقیه است و مردم ایران با لطف و عنایت خدای مهربان نشان داده اند که در همه حال چشم دل و گوش جان به رهنمودهای آن بزرگوار دارند و همه جا از او به یک اشاره بوده است و از مردم به سر دویدن، از این روی مدعیان دروغین ارتباط با امام زمان(عج)، را به هیچ نمی انگارند. مردم مسلمان ایران و امروزه، همه ملت های مسلمان نه فقط به فراست و دیانت بلکه به تجربه نیز دریافته اند که تنها در رکاب ولی فقیه از بد حادثه و ترفندهای شیطانی در امانند...
نویسنده:حسین شریعتمداری/ کیهان 20/1/90
آقای علی مطهری رو خیلی قبول ندارم ولی نامه ای نوشته اند که حرف دل ما حوزویان است؛ امیدوارم رئیس جمهور عزیزمان به محتوای نامه توجه کرده و کاری به نویسنده آن نداشته باشند:
جناب آقای دکتر احمدینژاد
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با اهداء سلام و آرزوی توفیق، اظهارات جناب عالی و آقای مشایی درباره نوروز و اصرار بر تقدس بخشیدن به آن و معرفی نوروز به عنوان یک فرهنگ و مکتب، اسباب تعجب همگان شده و سؤالاتی را در اذهان پدید آورده است.
در سخنان خود آن قدر برای نوروز محاسن و کرامات قائل شده اید که به طور طبیعی این سؤال برای انسان پیدا می شود که اگر نوروز چنین مکتبی است، چه نیازی به رسالت پیامبر اسلام و نزول قرآن و آن همه زحمات از روز بعثت تا به امروز برای زنده نگه داشتن اسلام و سپردن آن به نسل های بعدی بوده است؟ و فرضاً نیازی بوده، چرا پیغمبر اسلام از این منبع انرژی معنوی و اکسیر حیات به نام نوروز استفاده نکرده است و در دوره معاصر چرا امام خمینی (ره) از این عامل مؤثر بهره نبرده است بلکه بر عکس، اولاً هیچ گاه تعبیر "عید " برای نوروز به کار نبردند و ثانیاً همیشه با توجه به تقارن یا فاصله زمانی نوروز با یکی از اعیاد اسلامی درباره آن سخن می گفتند، مثلاً می فرمودند نوروز امسال بین دو عید بزرگ اسلامی نیمه مبعث و شعبان واقع شده است و توجهات را به سوی اسلام جلب می کردند.
بدیهی است که همه ما نوروز را یک انتخاب خوب از سوی ایرانیان باستان می دانیم که بهترین ایام سال از نظر اعتدال طبیعت را برای گردش و تفریح و دید و بازدید انتخاب کردند، یعنی اهمیت نوروز در ظرف زمانی آن یعنی آغاز فصل بهار است که طبیعت بعد از آن که در پاییز و زمستان مرده بود، دوباره زنده می شود، و در آثار اسلامی نیز آمده است که هرگاه بهار را دیدید زیاد از قیامت یاد کنید، یعنی بهار نمونه ای از قیامت در همین دنیاست.
آن چه که از نوروز به اذهان متبادر می شود همین مقدار است و این که بخواهیم نوروز را به عنوان یک مکتب و فرهنگ معرفی کنیم کاری است تکلف آمیز و عقل ها را قانع و دل ها را خاضع نمی کند. به علاوه خرافاتی که در نوروز هست مانند چهارشنبه سوری و سیزده به در هیچ گاه در اسلام تأیید نشده است زیرا اولی که در آن از آتش مدد خواسته می شود و طلب سلامتی می گردد (زردی من از تو، سرخی تو از من) با توحید افعالی خداوند منافات دارد و دومی نیز بر اساس نحسی عدد 13 است که نوعی اعتراض به خلقت است، در حالی که خداوند مخلوق نحس ندارد و آن چه وجود یافته است خیر است و از نظر فلاسفه اسلامی وجود مساوی با خیر است و شر مطلق وجود ندارد؛ گرچه این دو آئین اکنون به صورت های دیگری اجرا می شوند، اولی به صورت ترقه بازی در آمده که کاری نامعقول است و برای دومی توجیهی درست کرده اند به نام "روز طبیعت " که تا حدودی قابل پذیرش است.
جناب آقای احمدی نژاد
جناب عالی در سخنرانی خود در دومین جشن جهانی نوروز فرمودید "نوروز فراتر از مرزهای جغرافیایی، نژادی، زبانی و جزء جدایی ناپذیری از فرهنگ الهی و انسانی مردمان منطقه ما و بسیاری دیگر از مردم جهان است " و بعد از آن که به قول خودتان ارزش های نوروز را برشمردید مانند "نو شدن و حیات دوباره طبیعت، تولد و شروعی مجدد، نگاه کریمانه آسمان به زمین، بارش رحمت و رویش زیبایی ها " که اکثر آن ها در "فرا رسیدن بهار " خلاصه می شود فرمودید "از این رو نوروز انسان ها را به فراسوی مرزهای جغرافیایی، نژادی و زبانی منتقل می کند. "
معلوم نیست این نتیجه چگونه از آن مقدمه گرفته می شود زیرا وقتی نوروز، سنتی مربوط به ملت های فارسی زبان است، حداکثر، پیوندی عاطفی و نه ایدئولوژیک واعتقادی میان این ملت ها پدید می آورد و پیام آن این است که ما ملت های فارسی زبان بهترین ایام سال را برای گردش و تفریح و دید و بازدید انتخاب کرده ایم، و هیچ آرمان مشترکی نه تنها برای همه مردم جهان بلکه برای همین ملت ها نیز به دست نمی دهد، در حالی که اولین شرط جهان شمول بودن یک فرهنگ یا مکتب این است که آرمان های مشترک انسانی و نه قومی و نژادی در پیروان خود ایجاد کند.
آیا ملت های دیگر حق ندارند ادعا کنند که فلان سنت ما بهتر است، شما بیایید سنت ما را بپذیرید، چرا ما نوروز شما را بپذیریم؟ فرهنگ جهان شمول فرهنگی است که رنگ هیچ ملت خاصی را نداشته باشد، لذا باید منشأ الهی داشته باشد و امروز این فرهنگ چیزی جر فرهنگ واحد اسلامی نیست که رنگ هیچ قوم خاصی را ندارد و می گوید همه ما از خاک آفریده شده ایم و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به علم و تقوا.
فرموده اید "در منطقه ما و هر جا که سفره نوروز پهن است ارزش های انسانی در اوج است ". آیا این که ارزش های انسانی در منطقه ما نسبت به دنیای غرب زنده تر است ناشی از اسلام است یا نوروز؟ اگر اسلام نبود و فقط نوروز بود آیا ما در همین سطح از رعایت ارزش های انسانی بودیم؟ در ایران ساسانی که فقط نوروز بود و اسلام نبود چه جنایاتی علیه ملت ایران رخ می داد؟ آیا جامعه، طبقاتی نبود به گونه ای که کشاورز زاده و کفاش زاده حتماً باید کشاورز و کفاش می شد و استعدادهای خدادادی آن ها تباه می گردید؟ آیا ظلم های انوشیروان را که به غلط "عادل " نامیده شده است در تاریخ نخوانده اید؟ آیا داستان سه هزار زنی را که در حرمسرای خسرو پرویز زندگی شان تباه می شد نشنیده اید؟ اگر نوروز این همه کرامات دارد که به قول شما "زمینه ساز روابط عمیق و گسترده انسانی بین انسان ها و ملت هاست " پس چرا ایرانیان دوره ساسانی آن گونه از اسلام استقبال کردند و مقاومت جدی در مقابل سپاه مسلمین از خود نشان ندادند؟
آقای رئیس جمهور
با اشاره به ظهور امام زمان علیه السلام فرموده اید "او خواهد آمد و با کمک صالحان و نوروزیان یگانه پرستی، یک رنگی، عدالت و عشق را به انسان هدیه خواهد کرد ". در کدام یک از متون اسلامی "نوروزیان " هم ردیف "صالحان " قرار گرفته است و اساساً با عقل جور در می آید که هر کس که در روزهای اول بهار به گردش و تفریح و دید و بازدید رفت و نوروزی بود لزوما جزو صالحان است؟
تعبیر "یگانه پرستی، عدالت و عشق " ترجیع بند سخنان شما در موارد گوناگون است، هم چنان که در جای دیگرِ همین نطق خود نیز گفته اید "تجلی حقیقی نوروز آن گاه است که خداپرستی، عدالت و عشق در جهان حاکم شود " و در پایان نیز فرموده اید "از خداوند متعال برای همه بشریت صلح و سلامتی و رفاه و شکوفایی در سایه توحید، عدالت و عشق مسئلت می کنم " و در موارد زیاد دیگری نیز سعی داشته اید به جای استفاده از کلمه "اسلام " یا "آرمان های اسلامی " از سه گانه "یگانه پرستی، عدالت و عشق " استفاده نمایید، به خیال این که با این عناوین کلی و گاه مبهم بهتر می شود مردم جهان را جذب کرد، در حالی که فرضاً به این وسیله جذب شوند اهداف ما تأمین نمی شود.
صهیونیست ها و آل سعود و صدام نیز یگانه پرست اند. اسلام بالاتر از این می خواهد، یعنی ایمان و عمل به دستوراتی که پیامبر اسلام به عنوان صراط مستقیم زندگی و یگانه راه نجات بشر از سوی خالق بشر آورده است.
"عشق و محبت به همه انسانها " نیز که در کلام شما زیاد تکرار می شود تعبیر درستی نیست. از نظر اسلام باید برخی انسان ها را دوست داشت و برخی را دشمن. تولی و تبری که در اسلام آمده است ناظر به همین مطلب است. باید مؤمنین را دوست داشت و کافران را ـ یعنی کسانی که از روی عناد اسلام را نپذیرفته اند ـ دشمن. آیه "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم " همین مطلب را ذکر می کند. ملاک انسان بودن، صورت ظاهر انسان نیست که بگوییم هر موجود یک سر و دو پای راست قامت پهن ناخن انسان است و باید به او عشق ورزید. واقعیت انسان ها از اسفل السافلین تا ما فوق فرشته در نوسان است و به تعبیر ملاصدرا "به تعداد افراد انسان انواع انسان داریم " یعنی هر انسانی به سبب ملکاتی که کسب کرده است نوع خاصی را تشکیل می دهد، برخلاف حیوانات که هر کدام یک نوع بیشتر نیستند زیرا به دلیل مختار نبودن امکان صعود و نزول ندارند.
به هر حال اسلام را نباید در سطح مکتب محبت که مکتب هندی است یا مکتب مسیحیت تحریف شده پایین آورد بلکه اساساً هنر اسلام به همین تک بعدی و تک ساحتی نبودن آن و توجه به همه ارزش های انسانی است و به تعبیر شهید آیت الله مطهری "انسان کامل انسانی است که همه ارزش های انسانی را به طور هماهنگ و در حد اعلی در خود رشد داده باشد ". اسلام، هم دین محبت است و هم دین شدت، هم دین صلح است و هم دین جنگ، ولی هر کدام در جای خود.
استدلال شما و آقای مشایی این است که چون از اسلام برداشت های مختلفی شده و مثلاً عده ای عقاید و روش القاعده را اسلام می دانند پس بهتر است ما از اسلام سخن نگوییم بلکه از فرهنگ نوروز و حداکثر از اسلام ایرانی و برداشت ایرانی از اسلام سخن بگوییم! این یک فکر خطرناک و نوعی دست برداشتن از اسلام است و مانند این است که کسی در صدر اسلام بگوید "چون خوارج خود را مظهر اسلام دانسته و از اسلام سخن می گویند، ما دیگر از اسلام سخن نمی گوییم و تعبیر دیگری به کار می بریم ". این یک نوع عقب نشینی در مقابل گروه های منحرف است. همیشه باید از اسلام دم بزنیم و مقصودمان هم اسلام واقعی است.
جناب آقای دکتر احمدی نژاد
اینجانب در سال 85 یعنی بعد از گذشت یک سال از ریاست جمهوری شما، زمانی که برای بزرگداشت شهید مطهری به منزل ما آمده بودید، به دلیل برخی نشانه ها، نسبت به روند فرهنگی دولت شما تذکری دادم اما احساس کردم که آن را جدی نگرفتید. در همان زمان در نامه ای سرگشاده هشدارهای لازم را دادم اما توجهی نشد. در نطقی که در زمان رأی اعتماد به وزرای دولت دهم در مجلس داشتم در حضور خود شما و آقای مشایی گفتم که این دولت از نظر فرهنگی لیبرال است و باعث ناراحتی شما و دوستانتان شد و تلاش کردید پاسخ آن را بدهید که قانع کننده نبود. امروز همه آن دوستانتان این واقعیت را تایید می کنند و برخی به من می گویند تو زودتر از همه این مطلب را دریافتی.
حتی این مطلب به ذهن متبادر می شود که شما در زمان انتخابات 84 و 88 صداقت کافی به خرج ندادید و این افکار خود را آشکار نکردید و نگفتید من فردی هستم مرید آقای مشایی و این افکار ویژه را درباره نوروز و مکتب ایران و مسئله حجاب و به طور کلی امور فرهنگی دارم. مردم به شما به عنوان یک فرد حزباللهی و حساس نسبت به مسائل فرهنگی و اخلاقی رأی دادند اما امروز حرف های روشنفکرانه از جناب عالی می شنوند و البته همه می دانند که این حرف ها و فکرها از آثار ارادت و سرسپردگی فکری به آقای مشایی است و الا شما در زمان تحصیل در دانشگاه علم و صنعت که اینجانب نیز دو ترم با شما در آن جا بودم این افکار را نداشتید.
نمیخواهم وارد ماهیت این قضیه شوم. شاید کراماتی از ایشان دیده اید که به موجب آن، افکار امام (ره) و شهید مطهری را رها کرده اید و به افکار وی چسبیده اید. حضوراً به من گفتید که "مشایی مثل خودت زلال است ". ولی زلالی افراد دلیل درستی افکار آنها نیست. ای بسا افراد زلالی که افکار غلطی دارند.
به راستی اگر امام خمینی (ره) و شهید آیت الله مطهری اکنون در قید حیات بودند جرأت داشتید متن سخنرانی خود در دومین جشن جهانی نوروز را به آن ها نشان بدهید؟ و اساساً آیا قبل از این سخنرانی این متن را به رؤیت رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی رساندید؟ بعید می دانم. متن نطق یک رئیس جمهور باید بر اساس واقعیات باشد نه بر اساس مجاز و توام با تعابیر شاعرانه.
نکته آخر این که راهی که درباره نوروز و ترویج به قول خودتان فرهنگ نوروز در پیش گرفته اید معلوم نیست به کجا ختم می شود. امسال جشن جهانی نوروز در ایران برگزار شد. شاهد موارد خلاف شرع بودیم، مانند برنامه گروه قرقیزستانی در تالار وحدت که شامل تک خوانی و حرکات موزون یک زن بود. در سال های بعد که این جشن در سایر کشورها برگزار می شود معلوم نیست شامل چه موسیقی ها و رقص و آوازهای زنان باشد و معلوم نیست که اساساً هیأت ایرانی مجاز به شرکت در آن هست یا نه. بدین ترتیب جناب عالی و آقای مشایی بانی یک برنامه گناه آلود شده اید.
رئیس دفتر شما در مراسم اختتامیه جشن جهانی نوروز گفت: "به زودی در سال 90 بنیاد بین المللی نوروز با هدف توسعه و ترویج فرهنگ نوروز تاسیس می شود، لذا مهمترین اقدام تدوین دانشنامه نوروزی است ". آیا نوروز از آرمانهای انقلاب اسلامی است که این مقدار باید برای آن سرمایه گذاری شود؟ بودجه فرهنگی سال 89 افزایش چشمگیر داشت اما چون در این حوزه ها مستهلک شد نتیجه معکوس داشت. ظاهرا بناست که سال 90 نیز به همین منوال طی شود.
برادرانه توصیه می کنم که بر روش فرهنگی خود پافشاری نفرمایید و اندک توجهی به هشدارهای دلسوزانه مراجع عظام تقلید، علما و روحانیون، نمایندگان مجلس و بخش عظیمی از مردم بنمایید و سیاست های فرهنگی دولت را بر اساس اسلام تنظیم نمایید نه بر اساس آراء آقای مشایی. نوروز را در حد خودش ببینید، به مسئله پوشش اسلامی که همچنان رو به انحطاط است و ریشه آن بیشتر نطق تلویزیونی سال گذشته جناب عالی است اهمیت لازم را بدهید.
از ابزار شدن مسئله امام عصر علیه السلام در دولت خود جلوگیری کنید. اخیرا لوح فشرده "ظهور نزدیک است " در سطح وسیع توزیع شد و آقای مشائی نیز افاضه فرمودند که "شناخت زمانه ظهور جزو الزامات منتظر بودن است و مهمترین مسئله برای دولت جمهوری اسلامی مدیریت صحیح فرایند ظهور است " در حالی که در روایات ما دستور تکذیب کسانی که برای ظهور زمان تعیین می کنند رسیده است و به علاوه، آقای مشائی باید از ظهور نگران باشد چون با توجه به این که ایشان فرهنگ نوروز و مکتب ایران را جایگزین اسلام کرده است معلوم نیست برخورد امام زمان علیه السلام با وی چگونه باشد.
کاستیهای حوزه فرهنگ در دولت شما باعث شده است که خدمات قابل توجه این دولت در نوع برخورد با دنیای غرب و حفظ حماسه و صلابت انقلاب اسلامی، پیشبرد فناوری هسته ای ایران، پیشرفتهای علمی در فناوریهای جدید و پرتاب ماهواره به فضا و نیز اجرای نسبتا خوب و کم تنش قانون هدفمندی یارانه ها تحت الشعاع قرار بگیرد و از اهمیت آنها کاسته شود. زیرا هر مقدار در حوزه های علمی و فنی پیش برویم و مثلا ماهواره ها به فضا پرتاب کنیم اما جهت گیری ما در مسائل فرهنگی خطا باشد و مثلا رو به بی حجابی حرکت کنیم آن پیشرفتها پشیزی ارزش ندارد چون روح و جان انقلاب اسلامی را فرهنگ و معنویت تشکیل می دهد و علم و فناوری ابزاری بیش برای نیل به اهداف فرهنگی و آدم سازی نیست و به تعبیر امام خمینی(ره) همه انبیاء آمده اند که آدم بسازند.
بسم الله الرحمن ارحیم
خدمت همه دوستان و عزیزانی که به وبلاگ سر می زنن سلام میگم و پوزش از اینکه چند ماهی نبودم. علاقه ای به برگشت نداشتم ولی اصرار برخی دوستان وادارم کرد که این کانال ارتباطی رو همچنان داشته باشم. راستش توی این چند ماهه هر چی نوشتین کس دیگه ای خونده چون آدرس این وبلاگ دست ایشون بوده(البته از دوستان هستن) و من از مطالب شما بی خبرم و از این بابت عذرخواهی میکنم. یا حق