سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جدال تدبیر را ویران کند . [نهج البلاغه]
سعید
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سالروز شهادت امام حسن عسگری بر امام زمان علیهما السلام تسلیت باد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید طالبی نیا ( چهارشنبه 90/11/12 :: ساعت 8:15 صبح )

»» واقعیت پیامک های ربیع الاول

مهدی الله خواه: با پایان یافتن ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول شاهد رواج یک باور غلط در جامعه ایمانی هستیم که در شرایط کنونی از طریق پیامک یا ایمیل، منتشر می‌شود. این باور غلط که به صورت بشارت بهشت از قول پیامبر صلوات الله علیه و آله در راستای خوشنودی ایشان از پایان یافتن ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول صورت می‌گیرد، متأسفانه باعث شده اصل و شأن حدیث، مورد غفلت قرار گرفته و مفهوم آن وارونه جلوه داده شود.مرحوم استاد علی اکبر غفاری صفت، از اساتید و صاحب‌نظران برجسته در حوزه علوم حدیث، نقل می‌کردند که حتی این باور غلط در برخی نقاط ایران به صورت سنگ زدن به درِ مساجد بعد از اذان صبح روز اول ربیع الاول، انجام می‌شده است.

و اما اصل واقعه چیست؟

این حدیث در باب «معنى قول النبی ص من‏ بشرنی‏ بخروج‏ آذار فله الجنة» از کتاب معانی الاخبار (النص / 204) و همچنین کتاب علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق (ج 1 / ص 175) و در روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی (ج 13 / ص 3) و با سلسله‌ی سند ذیل بیان شده:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الوَرَّاقُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ‏ الدَّقَّاقُ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ

سلسله سند به صحابی بزرگوار، عبدالله بن عباس منتهی می‌شود که ایشان اصل واقعه را این‎گونه توصیف می‌کند:

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ‏ کَانَ النَّبِیُّ ص ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ،

از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر (ص) به همراه تعدادی از اصحاب‌شان در مسجد قبا نشسته بودند،

فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ،

رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد می‌شود، مردی از اهالی بهشت است،

فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَعُودَ لِیَکُونَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَیَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ،

برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند، تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب می‌شود،

فَعَلِمَ النَّبِیُّ ص ذَلِکَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِیَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ: إِنَّهُ سَیَدْخُلُ عَلَیْکُمْ جَمَاعَةٌ یَسْتَبِقُونَ. فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ،

پیامبر (ص) متوجه شده، و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد می‌شوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماه‌های رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است،

فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُو ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،

آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر رضی الله عنه نیز همراه‌شان بود،

فَقَالَ لَهُمْ فِی أَیِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِیَّةِ؟

پیامبر به آنها فرمود: ما در کدام‌یک از ماه‌های رومی هستیم؟

فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ.

ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.

فَقَالَ ص قَدْ عَلِمْتُ ذَلِکَ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمَ قُومِی أَنَّکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ عَنْ حَرَمِی بَعْدِی لِمَحَبَّتِکَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَتَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ أُولَئِکَ رُفَقَائِی فِی الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُون‏

پیامبر فرمود: ای اباذر! من این مسأله را می‌دانستم ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی، و چطور این‌گونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) می‌شوی، تنها زندگی می‌کنی و تنها می‌میری، و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام می‌دهند، به واسطه‌ی تو خوشبخت می‌شوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.

تذکر فوق برای بیان این مسأله است که در بین کتب حدیث، تنها روایتی که اشاره به پایان یافتن ماه صفر و آغاز ربیع داشته باشد، همین روایت است؛ بنابراین لازم است جامعه‌ی مؤمنین، در عین توجه به مناسبت‌های دینی از ترویج باورهای غلط و وارونه از دین اجتناب کرده و با آغاز ماه ربیع الاول، یادآور بزرگواری، زندگی و منش حضرت اباذر به عنوان یار باوفای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و یکی از صحابه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله باشند که به مقام اهل بیتی ایشان نائل شد. («یا أباذرّ، إنّک منّا أهل البیت» أمالی مرحوم شیخ طوسی / النص / ص 525).

با توجه به مضمون روایت ذکر شده، امید است که با آغاز ماه ربیع، مانند گروهی که با دفن و تکریم حضرت اباذر علیه السلام، به عنوان «دوستان پیامبر صلی الله علیه و آله در بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده» معرفی شدند، ما نیز با یادآوری مقام و تأسّی به او که در راه محبت اهل بیت و وفاداری به ایشان، در سخت‌ترین شرایط، جانش را فدا کرد، به جایگاه ایشان نائل شویم.

پی نوشت:

جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید به کتاب تلخیص مقباس الهدایه علامه مامقانی / تلخیص و تحقیق: استاد علی اکبر غفاری صفت / انتشارات دانشگاه امام صادق علیه السلام / چاپ اول / سال 1369 / ص 245



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید طالبی نیا ( دوشنبه 90/11/10 :: ساعت 7:51 صبح )

»» محبت از دیدگاه امیر مومنان علی علیه السلام(1)

ضرورت دوستی خاندان رسالت
عشق به اهل بیت علیهم السلام زمینه ساز عشق به خداوند است و دوست داشتن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله مهر ورزیدن به ارزش های والای الهی می باشد.
رسیدن به قله رفیع کمالات معنوی و انسانی بدون دوستی اولیاء الهی ممکن نیست و پذیرش اعمال و زحمات یک مسلمان در گرو محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام می باشد. امام علی علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند:
«لا تزول قدما عبد یوم القیامة حتی یسال عن اربع... و عن حبنا اهل البیت; (1)
در روز قیامت هیچ بنده ای قدم برنمی دارد مگر اینکه از چهار چیز سؤال می شود... [که چهارمین سؤال] از دوستی ما اهل یت خواهد بود.»
براین اساس تقرب به خداوند و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت با عشق و دوستی آل پیامبر صلی الله علیه و آله عجین شده است.
مولوی می گوید:
هر که خواهد همنشینی با خدا // او نشیند در کنار اولیاء
مهرورزی به دیگران یک نیاز محبت اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه علی علیه السلام
فطری است، اما چه زیباست که انسان در بذل محبت، خوبان و برترین ها را برگزیند و اهل بیت علیهم السلام مظهر خوبی ها و کمالاتند، چنانکه علی علیه السلام فرمود:
«هیچ کس را در کمالات و صفات زیبای انسانی با آل محمد صلی الله علیه و آله نمی شود مقایسه کرد، دیگران که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند، هیچ گاه با آنان برابر نخواهند بود.»
عواطف پاک و اظهار عشق و علاقه نسبت به معصومین علیهم السلام و خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله عامل ثبات قدم در راه دین و دینداری است و عشق و محبت خالصانه به اهل بیت علیهم السلام انسان را در برابر گناه و فساد بیمه می کند.
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی // عشق محمد بس است و آل محمد
بهترین نوع ارتباط با پیشوایان معصوم علیهم السلام همان محبت و مودت می باشد که یک رابطه قلبی و درونی است و خداوند متعال هم در قرآن کریم به چنین ارتباطی دعوت کرده و می فرماید «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی »; (2) «بگو: من بر انجام امر رسالت، از شما مزدی نمی خواهم مگر دوستی و محبت درباره نزدیکانم.»
در زیارت امین الله نیز می خوانیم: «خداوندا! دل و جان مرا شیفته اولیای برگزیده ات قرار ده و مرا در زمین و آسمانت محبوب گردان.» (3)
هر قدر محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی با ائمه اطهار علیهم السلام بیشتر باشد، تبعیت و همرنگی و همراهی و همدلی با آن ها نیز بیشتر خواهد شد. نقش عشق و محبت در ایجاد همسانی، همفکری و همراهی و هم سویی بسیار مهم است و مردم پیوسته از چهره های محبوبشان الگو و سرمشق می گیرند. ایمان عاطفی به رهبری حتی در اطاعت سیاسی و اجتماعی هم تاثیر می گذارد و زمینه ساز تبعیتی عاشقانه می شود نه یک اطاعت رسمی و تشریفاتی. در این صورت میان «شناخت »، «عشق » و «پیروی » رابطه ای مستحکم به وجود می آید، زیرا معرفت محبت می آورد و محبت «ولایت و تبعیت.» (4)
عشق به اهل بیت علیهم السلام در دیدگاه علی علیه السلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن حضرت در فرصت های مختلف، درجات، زمینه ها، نشانه ها، آثار و برکات، آفات و موانع و بالاخره شیوه های ایجاد محبت اهل بیت علیهم السلام را بیان فرموده است. در این جا به طور فشرده به گزیده ای از آن گفتارها می پردازیم.
درجات دوستی
عشق ورزیدن به معشوق، بستگی به میزان شناخت عاشق ازکمالات و زیبایی های او دارد و هر کس براساس معرفت خویش به محبوب ارادت می ورزد. اگر آشنایی ضعیفی داشته باشد بی تردید رابطه قلبی او هم در درجات پایین خواهد بود و هر قدر معرفت او به کمالات و فضائل محبوب خود بیشتر باشد ارادت قلبی، عشق و علاقه و در نتیجه خضوع و خشوع و تسلیم در برابر محبوب بیشتر و ریشه دارتر خواهد بود و ثمره متقابل این محبت نیز به نسبت عشق و علاقه و خضوع و تسلیم است.
امام علی علیه السلام در رابطه با درجات گوناگون دلباختگان اهل بیت علیهم السلام و نتیجه آن می فرماید: «من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و قاتل معنا بیده فهو معنا فی الجنة فی درجتنا، و من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و لم یقاتل معنا اعداءنا فهو اسفل من ذلک بدرجة و من احبنا بقلبه و لم یعنا بلسانه و لا بیده فهو فی الجنة; (5) هر کس ما را در دل دوست داشته باشد و با زبانش یاری کند و با دستش به دفاع از ما برخیزد (یعنی با تمام وجود دلباخته ما باشد)، در بهشت هم درجه و همنشین ما خواهد بود و هر که ما را با دل دوست بدارد و با زبان یاری کند و همراه ما با دشمنانمان نجنگد، یک درجه پایین تر خواهد بود و هر که با قلبش ما را دوست دارد ولی با زبان و دست به یاری ما نشتابد، در بهشت خواهد بود.»
زمینه های عشق به اهل بیت علیهم السلام
پیوند دادن نوزادان با خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و عجین کردن وجود آنان با عوامل عشق اهل بیت علیهم السلام و هموار کردن زمینه این محبت، تاثیر زیادی در شکل گیری وجود آنان داشته و آنان را در زندگی آینده خویش با آل محمد صلی الله علیه و آله مرتبط ساخته و از دل دادگان آن خاندان خواهد ساخت. امام علی علیه السلام می فرماید: «اما ان اهل الکوفة لو حنکوا اولادهم بماء الفرات لکانوا شیعة لنا; (6) بدانید که اگر مردم کوفه، کام نوزادان خویش را با آب فرات برداشته بودند، آن ها شیعه ما می شدند. »
بدیهی است که آب فرات خصوصیتی برای مردم کوفه ندارد و تمام اهل عالم را شامل می شود چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «من گمان نمی کنم کام نوزادی را با آب فرات برداشته باشند ولی او عاشق ما اهل بیت نباشد. » (7)
البته راه های مختلفی برای زمینه سازی دوستی اهل بیت علیهم السلام در سیره و سخن معصومین علیهم السلام و به ویژه مولای متقیان وجود دارد که مجال مفصل تری می طلبد، همچون نامگذاری کودک با نام های اهل بیت علیهم السلام، بردن به زیارت ومجالس آن بزرگواران، دقت در غذای کودکان، ذکر فضائل و آشنایی فرزندان با مقام اهل بیت علیهم السلام، ارتباط دادن خاطرات خوش زندگی با خاندان رسالت صلی الله علیه و آله و سایر مواردی که می توانیم به وسیله آن ها خود و فرزندانمان را در مسیر ارادتمندان آل پیامبر و شیفتگان حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهیم.
نشانه های محبت و دوستی اهل بیت علیهم السلام
علاقه به یک چیزی و محبت داشتن به آن، علائم و نشانه هایی دارد و بدون آن انسان نمی تواند به حقیقت ادعای دوستی کسی پی ببرد و حتی گاهی ممکن است انسان در حقیقی بودن ادعای دوستی، دچار تردید و اشتباه شود.
برخی از این نشانه ها با توجه به سخنان امام علی علیه السلام عبارتند از:
1 - محبت توام با عمل و تقوا
دوست داشتن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تقوای الهی و دلی پاک می خواهد. شیدای اهل بیت علیهم السلام باید دوستی خویش را در عمل نشان دهد وگرنه علاقه ظاهری نمی تواند چندان تاثیری در زندگی انسان داشته باشد.
علی علیه السلام می فرماید: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع; (8) هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد.»
ورع و تقوی و دوری از گناه باید سرلوحه زندگی محبان اهل بیت علیهم السلام باشد تا بتوانند عشق پاکان را در دل خود جای دهند و گرنه دلی پر از شوق گناه را چطور می توان جایگاه و ظرف محبت اولیاء الهی قرار داد. شیفتگان اهل بیت علیهم السلام باید همیشه چنین زمزمه کنند:
دل جایگاه عشق تو باشد نه غیرتو // این خانه خداست به شیطان نمی دهم
2 - عشق به دوستان اهل بیت علیهم السلام
کسی که آل پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست داشته باشد لزوما دوستان آنان را هم باید دوست بدارد. و این یکی دیگر از نشانه های شیفتگان اهل بیت علیهم السلام است. امیرمؤمنان علیه السلام در این رابطه می فرماید:
«هر کس می خواهد بداند که آیا عاشق حقیقی اهل بیت علیهم السلام است یا نه، به قلب خویش رجوع نماید، اگر در دلش محبت دوستان ما هست پس او دشمن ما نیست; دوست ماست، ولی اگر یکی از دوستان ما را در دلش دشمن می دارد، او دوستدار حقیقی ما نیست. » (9)
همچنین روزی شخصی به حضور علی علیه السلام آمده و عرضه داشت:
یا امیرالمؤمنین! من تو را دوست می دارم و به فلانی هم علاقمندم. و در آن حال نام یکی از دشمنان آن حضرت را برد. حضرت به او فرمود: «یا کور باش یا بینا. » (10)
ولایت و محبت ائمه معصومین علیهم السلام را نمی شود با دوستی های دیگر مخلوط نمود; یعنی هم دل در گرو عشق آنان نهاد و هم دلبسته مخالفان آن ها شد، و به عبارتی دیگر با یک دل نمی توان دو دلبر داشت.
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار // دیو چو بیرون رود فرشته درآید
در زیارت جامعه کبیره می گوئیم: «فمعکم معکم لا مع عدوکم...; [ای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله!] من با شما هستم، با شما هستم، نه با دشمن شما.... » (11)
و در حدیث دیگری امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «من احب الله احب النبی و من احب النبی احبنا و من احبنا احب شیعتنا; (12) هر کس خداوند را دوست دارد پیامبرش را دوست خواهد داشت، و هر کس پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست بدارد ما را وست خواهد داشت و هر کس ما را دوست بدارد شیعیان ما را دوست می دارد».
3 - کتمان محبت در نزد نامحرمان
بعضی افراد نه تنها قابلیت و استعداد محبت اهل بیت علیهم السلام را ندارند بلکه طاقت تحمل شنیدن مدح و ثنای آل پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز ندارند. این خفاش صفتان که از دیدن نور حقیقت کورند از آن جا که از شنیدن فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام گریزانند، از روی کینه و حسد موجب آزار و اذیت دوستان اهل بیت علیهم السلام می شوند و زمینه تحقیر آنان را فراهم می سازند.
گرچه باید گفت:
شبپره گر وصل آفتاب نخواهد // رونق بازار آفتاب نکاهد
امیرمؤمنان علیه السلام از ابراز محبت در نزد چنین افرادی منع کرده و فرمودند: «ما را در پیش دشمنانمان مدح نکنید و در نزد نااهلان به ما اظهار علاقه ننمایید، زیرا آنان این عشق مقدس شما را برنمی تابند و موجب تحقیر و اذیت شما می شوند. » (13)
4 - آمادگی برای محرومیت ها
ولایت اهل بیت و دلباختگی به این خاندان بدون آمادگی برای رنج و محنت ها و با گریختن از انواع محرومیت ها امکان پذیر نخواهد بود، زیرا:
نازپرورده تنعم نبرد راه بدوست // عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
حقیقی بودن علاقه درونی شخص، هنگامی نمایان می شود که فرد مورد امتحان قرار گیرد و حوادثی تلخ و ناراحت کننده در زندگی انسان رخ نماید، آن گاه است که دوستان حقیقی از دوستان مجازی جدا می گردند و گرنه در هنگام راحتی و آسایش هر کسی می تواند ادعای دوستی اهل بیت علیهم السلام را داشته باشد. آری راه عشق، راهی بس دشوار و رنج آور و بلاخیز است. عاشق صادق هرگز از رنج و بلای در راه دوست نمی ترسد بلکه با شوق و رغبت به استقبال آن می شتابد. امام علی علیه السلام می فرماید: «من تولانا فلیلبس للمحن اهابا; (14) هر کس ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست بدارد باید برای محنت ها پوستی دیگر بپوشد.» کنایه از اینکه آماده انواع بلاها و مشکلات باشد.
هر که در این بزم مقربتر است // جام بلا بیشترش می دهند
جان نثاری و فداکاری با تمام وجود از علامت های عشاق حقیقی اهل بیت علیهم السلام است و آنان رنج ها و بلاهایی در طریق عشق به اهل بیت علیهم السلام با کمال میل، همچون لذت بخش ترین جرعه ها سر می کشند.
عاشق صادق برای اینکه با معشوق خود همنشین شود باید هستی خویش را در اختیار محبوب بگذارد و خود را از تمام محبت ها و تعلقات دیگر رها سازد. به گفته حافظ:
بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست // آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست
باید در راه ولایت و محبت اهل بیت سختی ها و رنج ها را تحمل کرد و دم بر نیاورد و باید خون دل خورد و هیچ نگفت و این یکی از بارزترین نشانه های مهم شیفتگان اهل بیت علیهم السلام می باشد. امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی دیگر فرمود: «من احبنا اهل البیت فلیستعد للفقر جلبابا; (15) هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد پس باید فقر و محرومیت ها را چونان لباس رویین بپذیرد. »
حتی در کلمات مولای متقیان نکاتی دیده می شود که آن حضرت عشق به اهل بیت علیهم السلام به ویژه دوستی خودش را برای اکثر مردم غیر قابل تحمل می داند و می فرماید: «لو احبنی جبل لتهافت; اگر کوهی مرا دوست بدارد درهم فرو می ریزد. » یعنی محرومیت ها و مشکلات و بلاها به سرعت به سراغ او می آید و این سرنوشت در انتظار تمام پرهیزکاران و برگزیدگان و یاران حقیقی اهل بیت علیه السلام است. (16)
5 - برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام
یکی دیگر از نشانه های عشق حقیقی، دوری جستن از مخالفین و دشمنان عترت پیامبر صلی الله علیه و آله است. دوستدار حقیقی اهل بیت علیهم السلام باید از دشمنان آنان تبری جوید و محبت خویش را برای خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله خالص و بی آلایش سازد و در سخنان معصومین علیهم السلام فراوان دیده می شود که فرموده اند:
«دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما خاندان را می کند ولی از دشمنان ما برائت نمی جوید. » (17)
عاشق اهل بیت علیهم السلام هیچ گاه در کنار تولی، تبری را فراموش نمی کند و اساسا بدون تبری از دشمنان، مودت و محبت معنی ندارد.
کفر و ایمان قرین یکدگرند // هر که را کفر نیست، ایمان نیست
امیرمؤمنان علی علیه السلام در سخنی زیبا به این نشانه دوستداران اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده و می فرماید:
دوستی ما و دوستی دشمنان ما در وجود یک انسان جمع نمی شود، چون خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده که با یکی این را دوست بدارد و با دیگری آن را دشمن بدارد. دوستدار ما باید عشق و علاقه خود را برای ما خالص بگرداند همانطوری که طلا در داخل آتش خالص و تمام عیار می گردد. بنابراین هر کسی می خواهد بداند که دوست واقعی ما هست یا نه، قلب خود را مورد آزمایش قرار دهد. اگر در دل او همراه محبت ما، محبت دشمن ما هم باشد او از ما نیست و ما هم از او نیستیم. » (18)
آثار و برکات دوستی اهل بیت علیهم السلام
آن چنان که از سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام استفاده می شود، هر کار نیک و بدی در دنیا و آخرت آثار و نتایجی دارد; یعنی کارهای نیک، برکات و درجاتی را به همراه داشته و کارهای بد موجب سقوط انسان و رسیدن به درکاتی در دو عالم می باشد. در این میان دوستی و دشمنی اهل بیت علیهم السلام نیز از محدوده این قاعده کلی بیرون نیست; یعنی عشق و دوستی عترت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان یک صفت ارزشمند موجب برکات و درجات و منزلت افراد است و در مقابل دشمنی و مخالفت با آنان هلاکت و شقاوت ابدی در پی خواهد داشت. در این قسمت با بهره گیری از سخنان امیرمؤمنان علیه السلام به برخی از آثار و برکات عشق به اهل بیت علیهم السلام می پردازیم:
1 - حشر با اهل بیت علیهم السلام در روز قیامت
علی علیه السلام فرمود: «من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه; (19) هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود و اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور خواهد کرد.»
2 - بالاترین درجات بهشت
آن بزرگوار فرمود: «ان اهل الجنة ینظرون الی منازل شیعتنا کما ینظر الانسان الی الکواکب; (20) اهل بهشت به منازل شیعیان ما (در بالاترین درجات آن) نگاه می کنند همانطوری که انسان به ستارگان می نگرد. »
3 - وصول به زیباترین نیکی ها
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «احسن الحسنات حبنا و اسوء السیئات بغضنا; (21) زیباترین نیکی ها دوستی و زشت ترین بدی ها مخالفت و دشمنی با ما است. »
4 - رسیدن به مقام شهید
حضرت علی علیه السلام فرمود: «والمیت من شیعتنا صدیق شهید; صدق بامرنا و احب فینا و ابغض فینا یرید بذلک الله عز و جل; (22) میت شیعه ما صدیق و شهید است چون که امر ما را تصدیق نموده و به خاطر ما دوستی و دشمنی نموده است و از این کار خود، خدای عز و جل را اراده کرده است. »
5 - چشم روشنی در هنگام مرگ
روزی حارث همدانی به حضور علی علیه السلام آمد. امام علیه السلام از علت آمدن او جویا شد. او گفت: عشق و علاقه به شما مرا به اینجا کشانیده است. حضرت در تایید سخن او فرمود: «به خدا همین طور است. هیچ انگیزه ای جز محبت ما تو را به اینجا نیاورده است. » آن گاه علی علیه السلام به عنوان تشکر از اظهار علاقه این دوست صمیمی خویش، به او فرمود: «بدان که هیچ بنده ای از دوستان ما نمی میرد مگر اینکه در هنگام مردن، مرا آن طوری که دوست دارد می بیند و همچنین از دشمنان و مخالفین ما هم کسی نمی میرد تا اینکه در هنگام مرگ، در حالی که دلش نمی خواهد، مرا می بیند و شرمنده می شود.» (23)
ای که گفتی فمن یمت یرنی // جان فدای کلام دل جویت
کاش روزی هزار مرتبه من // مردمی تا بدیدمی رویت
6 - دادرسی در سخت ترین لحظات
علی علیه السلام در حدیث دیگر به حارث فرمود: «لینفعک حبنا عند ثلاث: عند نزول ملک الموت و عند مسالتک فی قبرک و عند موقفک بین یدی الله; (24) [ ای حارث!] دوستی و محبت ما اهل بیت در سه جای مهم و سرنوشت ساز برای تو سود خواهد داد: هنگام نازل شدن فرشته مرگ و موقعی که در قبر مورد سؤال و بازخواست قرار می گیری و زمانی که در روز قیامت در مقابل پروردگار ایستاده باشی. »
7 - قبولی کارهای نیک
اگر انسان تمام کارهای خیر و اعمال نیک را انجام داده، واجبات الهی را به جای آورد، اما از اهل بیت و ولایت و محبت آنان دور باشد، هیچ یک از اعمال و نیکی های او ثمره ای نخواهد داشت.
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد، ایمان او مفید بوده و اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت، اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از ایمان خویش بی بهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود، گرچه روزها روزه گرفته و شب ها به عبادت بپرازد. » (25) و در کلام دیگری آن بزرگوار به قنبر فرمود: «ای قنبر! به خدا قسم کسی که در دل یقین به ولایت ما خانواده داشته باشد برای او از عبادت هزار سال بهتر است، اگر بنده ای هزار سال خدا را عبادت کند خداوند عبادت او را نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما اهل بیت را قبول داشته باشد. » آنگاه حضرت با تاکید بر اهمیت موضوع ادامه می دهد: «اگر بنده ای هزار سال خداوند را عبادت کند و اعمال نیک هفتاد و دو پیامبر را هم به جا آورد، خداوند از او نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما را بپذیرد و گرنه خداوند او را به صورت به جهنم خواهد انداخت. » (26)
آفات محبت
ممکن است انسان در اثر نادانی یا غلبه احساسات و یا پیروی از هوای نفس در عشق ورزیدن به اهل بیت علیهم السلام دچار افراط و تفریط گردد و در نتیجه علاوه بر اینکه از کار خویش هیچ بهره ای نمی برد، دچار زیان و هلاکت ابدی می گردد. مولای متقیان به این آفات بنیان برانداز اشاره کرده و در نهج البلاغه در مورد افرادی که در دوستی و محبت آن حضرت دچار انحراف می گردند می فرماید: «سیهلک فی صنفان: محب مفرط یذهب به الحب الی غیر الحق و مبغض مفرط یذهب به البغض الی غیر الحق و خیر الناس فی حالا النمط الاوسط فالزموه; (27) دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: کسی که در دوستی من افراط کند و شدت عشق و علاقه او را به انحراف از حق دچار نماید و کسی که در اثر شدت دشمنی با من به سوی باطل رود. بهترین مردم نسبت به من کسانی هستند که راه اعتدال را بپیمایند، از آن ها جدا نشوید.»
همچنین آن بزرگوار عده ای را که در مورد اهل بیت علیهم السلام غلو می کردند; یعنی در مدح و ستایش و بیان فضائل و مناقب آنان افراط نموده و مقام الوهیت را به آن بزرگواران نسبت می دادند برحذر داشته و مرز ابراز محبت را بیان می کند: «ایاکم و الغلو فینا، قولوا: انا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم; (28) از غلو در محبت ما بپرهیزید و اعتقاد داشته باشید که ما مخلوق و پرورده خداییم و آنگاه از فضایل ما هرچه دوست دارید بگویید. »
البته پدیده افراط گرایی در تاریخ اسلام یک عقیده خطرناکی بود و عده ای را هم به گمراهی و ضلالت کشانید. این اعتقاد فاسد در مورد شخص امام علی علیه السلام بیشتر بود، برای همین آن حضرت برای آگاهی بیشتر دوستان خویش با یک مثال، حقیقت مطلب را بیان می کند و می فرماید: «مثل من در میان این امت همچون عیسی بن مریم علیهما السلام است، گروهی او را دوست داشتند و در محبت آن حضرت افراط نمودند و در نتیجه هلاک شدند و عده ای هم به وسیله دشمنی با آن حضرت به بیراهه رفته و نابود شدند. » (29)/ نویسنده: عبدالکریم پاک نیا 

1)- امالی مفید، ص 353.
2)- شوری / 23.
3)- وسائل الشیعه، ج 14، ص 395.
4)- عشق برتر، ص 14 و 15.
5)- بحارالانوار، ج 10، ص 107.
6)- الکافی، ج 6، ص 389.
7)- همان، ص 388.
8)- بحارالانوار، ج 1، ص 92.
9)- همان، ج 27، ص 53.
10)- مستطرفات السرائر، ص 639.
11)- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613.
12)- تفسیر فرات کوفی، ص 128.
13)- خصال، ج 2، ص 628.
14)- غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ش 9038.
15)- نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 112.
16)- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، ص 275.
17)- مستطرفات السرائر، ص 640.
18)- تفسیر قمی، ج 2، ص 171 و 172.
19)- امالی صدوق، ص 209، مجلس 37.
20)- بحارالانوار، ج 8، ص 148.
21)- غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ج 2، ص 480.
22)- تاویل الآیات الظاهرة، ص 642.
23)- اعلام الدین دیلمی، ص 448.
24)- همان، ص 461.
25)- بصائر الدرجات، ص 364.
26)- مستدرک، ج 1، ص 168.
27)- نهج البلاغه، خطبه 127.
28)- غررالحکم، ش 2740، بحارالانوار، ج 10، ص 92.
29)- بحارالانوار، ج 35، ص 315.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید طالبی نیا ( سه شنبه 90/9/22 :: ساعت 11:54 صبح )

»» محبت و دوستی از دیدگاه امیرالمومنین علی علیه السلام(2)

موانع محبت اهل بیت علیهم السلام
هر کسی نمی تواند دوستدار اهل بیت باشد، باید عشاق آل محمد صلی الله علیه و آله از آلودگی ها مبرا باشند و استعداد این هدیه الهی را در وجود خویش داشته باشند، با وجود موانع، مسلما دوستی اهل بیت علیهم السلام به دل نخواهد چسبید و حلاوت و لذت این عشق مقدس و هدیه آسمانی را درک نخواهد کرد. به قول مولوی:
این محبت از محبت ها جداست // عشق محبوب خدا عشق خداست
براین اساس جایگیر شدن دوستی اهل بیت علیهم السلام در دل های انسان ها، نیاز به زدودن و رفع موانع دارد. این موانع عبارتند از:
الف) تولد از حرام
امام علی علیه السلام در ضمن سخنانی به نوف بکالی فرمود: «کذب من زعم انه ولد من حلال و هو یبغضنی و یبغض الائمة من ولدی; (30) ای نوف! دروغ می گوید کسی که خودش را حلال زاده می پندارد اما من و پیشوایان بعد از من را که از نسل من هستند، دشمن خود می داند. » بنابراین کسی که از حرام متولد شده باشد نمی تواند دوستدار حقیقی اهل بیت علیهم السلام باشد، زیرا پلیدی با خوبی و زشتی با زیبایی همگون نیستند و از این جا روشن می شود که عشق و علاقه به عترت پیامبر صلی الله علیه و آله، یکی از نشانه های حلال زاده بودن انسان نیز هست، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «من وجد برد حبنا علی قلبه فلیکثر الدعاء لامه فانها لم تخن اباه; هر کس در دل خویش لذت دوستی ما اهل بیت علیهم السلام را احساس کند، به مادرش زیاد دعا کند، چرا که به پدرش خیانت نکرده است. » (31)

ب) صفات زشت و غیر اخلاقی
روزی مردی به علی علیه السلام عرض کرد: خداوند مرا فدای شما گرداند، من به شما خانواده خیلی علاقه دارم و آن حضرت را بسیار ستود، حضرت به او فرمود: «دروغ می گویی، مارا چند دسته دوست ندارند; انسان های بی غیرت و ناموس فروش، مردانی که حالات زنانه از خود بروز می دهند، متولدین از حرام و کسانی که مادرشان در ایام عادت به آن ها باردار شده است. »
راوی حدیث می گوید: مدتی گذشت تا اینکه جنگ صفین پیش آمد، همان مرد به همراه لشکریان معاویه در جنگ صفین به هلاکت رسید و راستی گفتار امام علی علیه السلام روشن شد.
اصولا این که مومن نمی تواند بدون عشق و محبت اهل بیت علیهم السلام زندگی کند و در مقابل، انسان های منحرف و گمراه و منافق هم نمی توانند آل الله علیهم السلام را از ته دل دوست داشته باشند، یک حقیقت تردیدناپذیر است و کلام زیبای علی علیه السلام در ذیل روایت اصبغ نباته، این حقیقت را واضح تر می نماید. او می گوید: در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی علیه السلام بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی علیه السلام، امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند. آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت. در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن کوا» خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود به بدگویی بر علیه امام علی علیه السلام تحریک نماید، لذا به او گفت: «ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟!
او در جواب ابن کوا چنین گفت:
«قطع یمینی امام التقی، و ابن عم المصطفی شقیق النبی المجتبی، لیث الثری، غیث الوری، حتف العدی و مفتاح الندی و مصباح الدجی. قطع یمینی امام بدری احدی مکی مدنی ابطحی هاشمی قرشی; دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست. دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است. »
بعد از این مدح و ثنای زیبا، بلیغ و طولانی، راه خودش را گرفت و رفت. ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر علی علیه السلام رسانده و گفت: یا اباالحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا می گوید. امام دستور داد غلام را حاضر کنند. سپس از او پرسید: «ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا می گویی؟!» او پاسخ داد: «یا امیرالمؤمنین! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟ »
امیرمؤمنان علیه السلام دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کرد و بعد آن را بر جای خود قرار داد. آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهی سالم یافتند.
آنگاه به عبدالله بن کوا روی کرده و فرمود: «یاابن الکوا، ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا ما ازدادوا الا حبا و لنا مبغضین لو العقناهم العسل ما ازدادوا الا بغضا; (32)
ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود. »

 30)- امالی صدوق، ص 209.
31)- بحار الانوار، ج 27، ص 147.
32)- همان، ج 34، ص 267; التحصین ابن طاووس، ص 613.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید طالبی نیا ( سه شنبه 90/9/22 :: ساعت 11:48 صبح )

»» سردار سرلشگر حاج قاسم سلیمانی کیست؟

جوان آنلاین - اینجا داخل ایران اسلامی، آنها که او را می‌شناسند، از حجب و تواضع و آرامش او می‌گویند، مردی که برخلاف آنچه امریکایی‌ها می‌گویند، مرموز نیست. هر قدر که داخل ایران، او را کم می‌شناسند، خارج از این مرزهای جغرافیایی، قصه‌های حیرت‌آوری از او بر سر زبان‌هاست که با آمیخته‌ای از راست و دروغ، شبحی ترسناک و هول انگیز از او ارائه می‌دهد که گویی همه منافع امریکایی‌ها را در خاورمیانه به خطر انداخته است و جالب آنکه هر قدر آنها او را ترسناک‌تر و هول‌انگیزتر معرفی می‌کنند، اینجا داخل ایران اسلامی، آنها که او را می‌شناسند، از حجب و تواضع و آرامش او می‌گویند، مردی که برخلاف آنچه امریکایی‌ها می‌گویند، مرموز نیست. هر قدر او آرام و بی‌سر و صدا می‌رود و می‌آید و کارهایش را انجام می‌دهد، بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی در مورد او، یعنی سردار سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران خیلی خبرها هست. آنها از او و سپاه تحت امرش می‌ترسند و همین ترس سرآغاز خبرهای بعدی است، آنها او را تروریست می‌خوانند، بارها و بارها تحریمش می‌کنند، به او اتهام دخالت در امور سایر کشورها را می‌زنند، او را فردی بسیار قدرتمند در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خاورمیانه توصیف می‌کنند، او را متهم پرونده ترور رفیق حریری می‌دانند و سرانجام آنکه، آنها در کنگره امریکا، صریحاً و رسماً پیشنهاد ترور او را می‌دهند! شاید تعجبی هم نباشد، آخر آنها از مبارزه با قاسم سلیمانی و نیروهایش ناتوان شده‌اند، به همین سادگی! و این البته همه آن چیزی نیست که در مورد او گفته می‌شود. روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی می‌نویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش می‌دانند. بسیاری از مقامات امریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده‌اند، می‌گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده‌اند.» شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه می‌گوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه می‌خواهد؟!»
واقعیت آن است که گرچه غربی‌ها او را ژنرال می‌نامند و او فرمانده یک نیروی نظامی است و امریکایی‌ها دوست دارند قبل از هر چیز او یک تروریست به نظر برسد که فقط با عملیات‌های نظامی به اهدافش دست می‌یابد، اما خود نیز نمی‌توانند معترف نباشند که او، بی‌آنکه وارد عرصه نظامی شود، از بعد سیاسی به پیروزی دست می‌یابد، اتفاقی که او با تکیه بر ویژگی‌های اخلاقی‌اش و تکیه بر اصول انقلاب اسلامی که منشأ منش رفتاری او نیز هست، رقم می‌زند، نه با تکیه بر قدرت نظامی‌اش.
حاج قاسم سلیمانی
روزنامه امریکایی «مک کلثی» در سی‌ام مارس 2008 گزارش داده بود: «سلیمانی برای توقف درگیری‌ها میان نیروهای امنیتی عراق که بیشترشان شیعه هستند و نیروهای رادیکال مقتدی صدر در شهر بصره، پا در میانی کرده است. . . یکی از نخستین و مهمترین پیروزی‌های سلیمانی بر امریکا در عراق، ایجاد برتری سیاسی بود، نه نظامی. وی در ژانویه سال 2005، زمانی به عراق آمد که عراقی‌ها برای نخستین بار پس از سقوط صدام حسین، به پای صندوق‌های رأی می‌رفتند. در حالی که امریکا حمایت شدیدی از نخست‌وزیر شدن ایاد علاوی می‌کرد، سلیمانی فعالیت خود را در حمایت از شیعیان طرفدار ایران آغازکرد و به شدت به راهنمایی آنان برای پیروزی در انتخابات پرداخت. پس از انتخابات، بوش انگشت‌های رنگی مردم عراق را پیروزی بزرگی برای دمکراسی دانست، اما علاوی و متحدانش شکست خوردند.» زلمای خلیل‌زاد، سفیر سابق امریکا در افغانستان نیز می‌گوید: «همان‌قدر که مقامات امریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.» یکی از نمایندگان مجلس عراق که از دستیاران ارشد نوری المالکی هم هست، درباره سردار سلیمانی می‌گوید: «او فقط یکبار در این هشت ساله به عراق آمده است. او فردی است که آرام سخن می‌گوید و منطقی و بسیار مؤدب است. وقتی با او حرف می‌زنید، بسیار ساده برخورد می‌کند. تا زمانی که پشتوانه او را نشناسید، نمی‌دانید چه قدرتی دارد، هیچ کسی نمی‌تواند با او بجنگد.» قاسم سلیمانی آن گونه که آنها در موردش نقل می‌کنند، بی‌محافظ و فقط با دو همراه، به عراق رفته و در منطقه حفاظت شده توسط امریکایی‌ها، موسوم به منطقه سبز حضور یافته و دیدارهایش را در کمال آرامش سروسامان داده و بعد به ایران بازگشته است! خیلی فرقی نمی‌کند که این ادعاها چقدر مستند است یا حتی چقدر می‌تواند صحیح باشد؛ همین مؤلفه‌ها و قصه‌های راست و دروغ دیگری که از او می‌گویند، برای ذهن شهروندان غربی که مقهور شانتاژهای رسانه‌ای دولت هایشان هستند، کفایت می‌کند تا به نمایندگان کنگره امریکا معترض نشوند که چرا دور هم نشسته‌اید و با صراحتی باور نکردنی، پیشنهاد ترور می‌دهید! این ادعاها برای پروپیمان کردن پروژه ایران‌هراسی و به طور اخص، سپاه هراسی کفایت می‌کند؛ حتی اگر دلیلی بر درستی‌شان اقامه نشود! ذهن شهروند غربی، برای فریب چنین تبلیغاتی را خوردن، از مدت‌ها قبل آماده شده است. او به دیدن و شنیدن افسانه‌های هالیوودی عادت دارد! ما اما به قصه‌های هالیوودی عادت نداریم، آرمان ما حقیقت اتفاقی است که روز دهم محرم سال 61 هجری در صحرای کربلا روی داده است. این است که می‌گوییم کسی از آن جماعت امریکایی اگر توان ترور حاج قاسم سلیمانی را داشت، درنگ نمی‌کرد. این است که در برابر پیشنهاد ترور او می‌گوییم: بسم الله اگر حریف مایی!
قاسم سلیمانی مرموز نیست اما فرمانده سپاه قدس ایران است و همین فرمانده سپاه قدس ایران بودنش، کافی است تا جماعت امریکایی از او بترسند و در توجیه این ترس خویش، او را به نحوی اغراق‌آمیز، ترسناک معرفی کنند. بر این جماعت حرجی هم نیست البته؛ چه آنکه آدم ترسیده، اگر نخواهد که ترسو لقب بگیرد، باید علت ترس را ترسناک و ترسناک‌تر معرفی کند تا ترسش توجیه شود. اینها، همه که گفتیم، آن هم از قول آنهایی که خارج مرزهای جمهوری اسلامی ایران هستند، تنها یک روی سکه بود؛ روی اشداء علی الکفار سردار قاسم سلیمانی؛
این روی سکه اما، در داخل مرزهای عقیدتی انقلاب اسلامی، او تمام قد سرباز ولایت است. از آن جنس آدم‌هایی که مکلف به تکلیفند و همه حیاتش را از جوانی تاکنون، وقف نهضت حضرت روح الله کرده است. این روی سکه، او، رحماء بینهم است. جنگ که شد، قاسم سلیمانی جوان بنایی بود در کرمان؛ متولد اسفند 1336. سرش هم گرم کار خودش. جنگ که شد، بنایی را همان جا رها کرد و راهی جبهه شد. کمی بعدتر، این جوان بسیجی فرمانده بسیجی‌های هم‌ولایتی‌اش شد و بعد‌تر لشکری از همین بسیجی‌های آفتاب سوخته کویر تشکیل داد که شد لشکر 41 ثارالله. جنگ که تمام شد، امنیت آن خطه کویری را که مستعد جولان اشرار بود به او سپردند و هنوز هم، هر قدر او، میان مردم کشورش ناشناخته باشد، مردم سیستان و بلوچستان و کرمان خوب می‌دانند که در آن سال‌های فرماندهی او، امن‌ترین دوران را گذرانده‌اند. سال 1379، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، فرماندهی کل قوا، او را به تهران فراخواند و مسئولیت سپاه قدس را به او سپرد. مسئولیتی که قاسم سلیمانی را به کابوسی در ذهن امریکایی‌ها بدل ساخت. کابوسی که اگر دستشان برسد، خیلی زود، همچون عماد مغنیه ترورش خواهند کرد! کابوسی که همان قدر که غربی‌ها را می‌ترساند، به جان ما، غروری مقدس می‌ریزد و اینها این روی سکه اوست، روی رحماء بینهم قاسم سلیمانی، فرماندهی با صلابت، با موهایی جوگندمی و بدنی لاغر و صورتی آفتاب سوخته و نگاهی محجوب و آرام. فرماندهی که در میان هم‌ولایتی هایش و در مراسمات و مجالس‌شان، خیلی خاکی و خودمانی حضور دارد. فرماندهی که اگر لباس نظامی تنش نباشد، کسی حدس هم نخواهد زد که او یک فرمانده نظامی است. فرماندهی که در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی، بسیار شناخته شده‌تر از داخل مرزهاست...


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید طالبی نیا ( چهارشنبه 90/8/18 :: ساعت 10:1 صبح )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غواصان تهران را کربلا کردند
حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد
سالروز حکم امام بر قتل سلمان رشدی
قربانی برای سلامتی امام خامنه ای
استدراج الهی در رفتار هاشمی
وداعی غم انگیز با ماه شعبان از زبان امام رضا علیه السلام
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 20
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 153897
» درباره من

سعید

» پیوندهای روزانه

آشوب 25 بهمن 88 [3]
طیب حاج رضایی حر انقلاب [5]
شهدای حزب الله لبنان در سوریه [18]
عجائبی از میرزا علی آقا قاضی [17]
سجده جریان انحرافی بر مقبره کوروش [28]
بهترین مدارس آمریکا از نگاه پناهیان [20]
تجلیل اوباما از دانشمند ایرانی [10]
همدستی هاشمی با مهدی!! [10]
دستاوردهای انقلاب
افشاگری حاج حسین [11]
قضاوت با شما [9]
چرا به لیست جبهه پایداری رای بدهیم؟ [10]
فعالان اصلاح طلب مردم را به شرکت در انتخابات مجلس فراخواندند [10]
سخنرانی منتشر نشده ای از سردار شهید باکری [23]
مبانی فقهی و نظامی نابودی اسرائیل [5]
[آرشیو(22)]

» آرشیو مطالب
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
آبان 90
آذر 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
خرداد 92
دی 91
تیر 92
مرداد 92
مهر 92
آذر 92
بهمن 92
خرداد 93
اسفند 92

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
حجت قاسم خانی
شرم حضور
سینا
پایگاه شهید آوینی
همسفر کربلا
سخن
آسمانی ها
رادیو معارف
حمید رسایی(نماینده تهران)
9 دی
علی جوشقان
محسن چایلو
شهید گمنام
استاد فروغی اردبیلی
حوزه علمیه بناب
بچه های قلم
دکتر راوری (شافی)
برای خاطر آیه ها
اخلاق اسلامی(خلق)
ما با ولایت زنده ایم
یک طلبه
دستنوشته های یک طلبه

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب